تو ون:
سرجام دپرس نشسته بودم....از این راه طولانی حسابی خسته شده بودم ...طبق
عادتم شروع کردم به ضربه پا گفتن...چند ثانیه بعد شکیبا مطابق با ریتم پای من با
سر انگشتاش به شیشه میزد...بعد زی زی هر 10 ثانیه یه بار بطری ابشو تکون میداد
گلنار و شکیب با دست به پاشون میزدن...کژال کلید تو دستشو تکون میداد...که ملینا
شروع کرد به خوندن اهنگwill be rock you...ما هم ریتم و مطابق با ریتم اهنگ تغییر
دادیم....کم کم اوج گرقته بودیم:wiiiiiiiiill be...wiiiiiiill be .....rock you..rock you
راننده:رسیدیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم..
انتی:ااااااااااااااااه سارینا:ااااااااااااااااااااا سارا:ضدحال...
راننده:نظر لطفتونه...
از ون پیاده شدیم و وارد کمپانی شدیم...همونطور که به طرف اسانسور میرفتیم..
یدفعه کژال برگشت و باهم برخورد کردیم
سارا:اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااخ
کژال:مووووووووووووووووووووو
سارا:درد چرا یه دفعه مث بز شاخ میزنی؟؟
کژال:چرا اسم خودتو رو دیگران میزاری؟بعد منم شاخ نزدم فقط چون کارت داشتم
برگشتم....بعد رفت تو فکر که چی میخواست بهم بگه...
کژال:اااااااااااا یافتم....وبا یه حرکت سریع چند تا اسکناس گزاشت کف دستم وبه طرف
مخالف چرخوندم و به طرف کافی شاپ کمپانی هلم داد...
کژال:برو قهوه بگیر..بالا میبینمیت...و بعد با دو خودشو به اسانسور رسوند واسانسور
حرکت کرد...
سارا:ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه گورخر راه راه چلمنگ.....و به طرف کافی شاپ حرکت
کردم...
سارا:سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام من یه سفارش داشتم..
گارسون:سلام بفرمایید سفارشتون...؟
سارا:ااااااااااااااااااااااام...7تا قهوه و یه شیرکاکائو داغ...
گارسون:ااا چشم تا ده دقیقه دیگه امادس....
تا سفارشا اماده بشن رو یکی از منو هارو برداشتم ومشغول خوندن شدم...
بعد یه دقیقه منو رو کمی از رو صورتم اوردم پایین که با 2تاچشم سیاه مواجه شدم
اولش سکته ناقصرو زدم ..منو رو کامل اوردم پایین و سر جای قبلیش گزاشتم....
و بعد به پسر روبهروم نگاه کردم...
میر:سلاااااااااااااااااااااااااااام من میر هستم مکنه ی امبلاک...تو باید اتیش پاره باشی
مکنه ی انتی بوی....
نیشم تا بناگوشم باز شد وبا همون لبخند گندم جوابشو دادم:سلام...ام اره درست
گفتی البته اسمم سارا هست....ااا راستی این مکنه که گفتی چی هست؟خوردنیه؟
میر:نه...
سارا:تو جیب جا میشه؟
میر :نه..
سارا:بزرگه؟؟
میر:ااااااااااااااا خوب بزار بگم....هیچکدوم.... به عضو کوچیک هر گروه مکنه ی اون گروه
میگن....
همون موقع گارسون پارازیت فرستاد:سفارشتون امادس...
سارا:ممنون...استینامو بالا زدم و سینیرو برداشتم..
سارا:خوب میر از اشناییت خوشحال شدم....من دیگه باید برم..خدافظ....
و بدون اینکه منتظر جوابش بشم به طرف اسانسور حرکت کردم....
سارا:اااااااااااااا با کدوم دستم دکمرو بزنم....و سعی کردم با ارنجم دکمرو فشار بدم
اما بی فایده بود برای همین به سرم متوصل شدم داشتم با سرم دکمرو فشار
میدادم....ولی اینم فایده نداشت..همین طور که به دکمه ذل زده بودم..یه دستی
اومد و دکمه رو فشار داد...
..+-:سلام هه هه هه کشتی خودتو...
خوب اینم از این پارت...بحسید طرف کی بود...هم میتونه دختر باشه..هم پسر
حرف اخرم:نظر فراموش نشهههههههههههههههههه
نظرات شما عزیزان:
هه اخه ما اینجا چندتا کامپیوتر داریم بعد داستان تو یکی از ایناس منم این چند روز امتحان داشتم اصلا وقت نداشتم برم سمتش
پاسخ:shomaham mes main....ma ham inja chandta labtab darim....albate ini ke man bash minvisam chand ruz pish abmive rikht brosh bad umadam ba seshuar khoshkesh konam dokmehae mobarakesh ab shod...T_T
خیلی خوب سارا جون بدو قسمت بعدو بزار
پاسخ:he he he mina kheili ajale daria yaaaaaaaaaaaaaaaaa pas chera dastan nemizari!!!